یکپارچگی حسی در یک نگاه
ممکن است تصور بیشتر ما بر این باشد که در مقولههای یادگیری، تفکر، خلاقیت و هوش تنها مغز نقش دارد اما اینگونه نیست و مفهومی به نام یکپارچگی حسی این تصور ذهنی ما را بر هم میزند.
یکپارچگی حسی به معنای توانایی در احساس، فهم و سازماندهی اطلاعات حسی حاصل از بدن و محیط است.
جین آیرز، یک کاردرمانگر که با کودکان و بزرگسالان مبتلا به آسیبهای نورولوژیک کار میکرد، پی برد که بعضی از مراجعین بدون هیچ آسیب فیزیکی مشخص، مشکلاتی در توجه و یادگیری دارند که تمام جنبههای زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد (مدرسه، جامعه، انه).
دکتر آیرز تلاشهای خود را متوجه کودکانی با مشکلات یادگیری ادراکی و رفتاری کرد که دلیل آن را نمیتوان به علل شناخته شده نسبت داد.
وی معتقد بود که با شناخت فرایندهای حسی مغز میتوان علت را جستجو کرد.
دکتر آیرز معتقد بود که یکپارچگی حسی در اغلب افراد به صورت اتوماتیک انجام میشود.
مفهوم یکپارچگی حسی، مسیر جدیدی را به سمت یادگیری و رفتار باز میکند، در حالی که بیشتر مردم مغز را هدایت کنندهی اصلی فعالیت جسم و ذهن میدانند.
در اصل، یکپارچگی حسی جور کردن، نظم دادن و در نهایت قرار دادن درون دادهای حسی در کنار همدیگر به عنوان کنش کلی مغز است.
وقتی کنشها یکپارچه و متعادل باشند، حرکات بدنی کاملا متناسب و منطبق با محیط است که نتیجه آن، رفتار متناسب با موقعیت است.
یکپارچگی حسی همچنین نشاندهندهی رشد، یادگیری و احساس کودک در مورد خویش است.
رشد حرکتی، رشد اجتماعی و رشد عاطفی، از طریق یکپارچه و ترکیب شدن دروندادهای حسی، مبنا و شالودهای برای تبلور احساس کودک در مورد واقعیت وجودیاش میگردد، نه واقعیت شما، نه واقعیت من، بلکه واقعیت او و دیدگاه منحصربهفرد او به دنیای اطرافش.
معمولاً یکپارچگی حسی به صورت طیف در نظر گرفته میشود.
متخصصان برای درک بهتر یکپارچگی حسی، آن را به سه مولفه ثبت حسی، تنظیم حسی و پاسخ حسی تقسیم میکنند.
ثبت حسی، ادراک ناهوشیار یا هوشیار یک یا چند علامت حسی است.
تنظیم حسی به معنای تعدیل یا تغییر درک یک علامت حسی (مثل سطح برانگیختگی) است قبل از آنکه این علامت حسی برای عمل مناسب پردازش شود.
پاسخ حسی، رفتاری است که حاصل ثبت و تنظیم درونداد حسی است.
برخی دیگر از محققان یکپارچگی حسی (پردازش حسی) را شامل مولفههای زیر میدانند:
- ثبت درون دادحسی
- جهت گیری (آگاهی) به درون داد حسی
- تفسیر درونداد حسی
- سازماندهی یک پاسخ به درونداد حسی و دادن پاسخ
البته این مولفههای پردازش حسی تحت تاثیر چند عامل دیگر هستند، مثل:
- روش دریافت (کانالی که از طریق آن درونداد حسی دریافت میشود)
- شدت (میزان قدرتمندی درون داد حسی)
- مدت (درونداد حسی چقدر طول میکشد)
- موقعیت (درونداد حسی کجا رخ میدهد).
سیستمهای حسی
اکثر افراد با پنج حس آشنایی دارند: لامسه، بویایی، چشایی، شنوایی و بینایی.
اما این سیستمهای حسی، دارای مولفههای جزئی نیز میباشند مثلاً در لامسه احساس فشار، گرما، سرما و نیز حس عمقی و در شنوایی احساس تعادل (دهلیزی) وجود دارد.
عملکرد این سیستمهای حسی هم به صورت مجزا و هم به صورت ترکیب با سایر سیستمها باید طبیعی و سالم و موثر باشد.
برای مثال، اگر سیستم لمسی، دهلیزی و حس عمقی نتواند عملکرد ترکیبی یا مجزای موثری داشته باشند، توانایی کودک برای تعامل موفقیتآمیز با خودش، با دیگران و با محیطش مختل میشود.
سیستم لامسه
این حس لامسه است که به ما امکان احساس گرما/ سرما، سرحال بودن/ کسل بودن و زبری/ نرمی را میدهد.
سیستم لامسه باعث میشود تا ما اشیا را از طریق لمس پیدا کنیم (تشخیص و تمیز).
اطلاعات حاصل از حس لامسه شامل لمس خفیف، درد و بافت (جنس) و فشار است.
سیستم دهلیزی
این سیستم که حرکات چشمها، سر و بدن را در فضا و در حرکات بدنی هماهنگ میسازد؛ در گوش داخلی قرار دارد و در ارتباط با حرکت جاذبه و تعادل است.
سیستم دهلیزی امکان حفظ تعادل، تابخوردن و هماهنگ کردن دو طرف بدن در هنگام حرکت را به ما میدهد.
اگر کودک در یکپارچگی حسی مشکل داشته باشد و این مشکل ناشی از سیستم دهلیزی باشد، در برابر حرکت یا پاسخ زیاد میدهد یا برعکس، پاسخ خیلی کم.
یعنی سیستم دهلیزی یا از حساسیت زیاد برخوردار است یا از حساسیت کم.
اگر از حساسیت زیاد برخوردار باشد، کودک در برابر حرکت ناشکیبا است و حرکت او را آزار میدهد؛ چون که مغز نمیتواند احساس حرکت را تنظیم کند و در این حالت سیستم دهلیزی این فرد دچار اضافه بار میشود و بیش از اندازه تحریک میگردد.
این کودکان خیلی زود هیجان زده میشوند از تاب خوردن، تاباندن و غلتیدن آزار میبینند.
علاوه بر این در بلند کردن پا، دوچرخهسواری و بالا و پایین رفتن از پله مشکل دارند.
این کودکان دچار احساس ناامنی جاذبه میشوند و فکر میکنند ممکن است هر لحظه زمین بخورند.
یکی از علل گوشه گیری کودکان همین مسئله است؛ چون کوچکترین حرکتی آنها را ناراحت میکند، از محیط کناره میگیرند.
در مقابل، اگر سیستم دهلیزی کودک حساسیت کمی داشته باشد، هر چقدر هم که حرکت بکند مثل اینکه حرکت نکرده است.
به این کودکان بیش فعال و دارای نقص توجه گفته میشود.
برای مثال برخی کودکان دارای اوتیسم دچار بیش فعالی و نقص توجه میباشند و علت آن این است که مغز نمیتواند پیامهای حرکتی را تفسیر کند.
سیستم حس عمقی
این سیستم برای ایجاد و کسب آگاهی از وضعیت بدنی، از اطلاعات ناآگاهانهی حاصل از ماهیچهها و مفاصل استفاده میکند.
بازخورد حاصل از مفاصل و ماهیچهها به ما امکان میدهد از وضعیت بدن خود در فضا آگاه باشیم یا بدانیم هنگام دست دادن با کسی چقدر دست او را بفشاریم.
این سیستم در زیر پوست یا در بافتهای زیر پوست قرار دارد، مثلاً در امعا و احشا، عضلات و…
گیرندههای این سیستم در برابر تحریکات درونی واکنش نشان میدهند و آن را به مغز ارسال میکنند.
دو حس دهلیزی و عمقی در ارتباط با هم هستند.
احساسات مربوط به این دو حس را احساسات بدنی گویند (یعنی منبع دروندادهای این دو حس در خود بدن است، نه در محیط).
سیستم عمقی به انسان در درک و آگاهی فضا و وضعیت بدن کمک میکند.
سلامت این سیستم به کودک کمک میکند تا وضعیت خود را در فضا مشخص کند.
مهارتهای مرتبط با سیستم عمقی عبارتند از: توانایی طراحی حرکات بدن، آگاهی از بدن، توانایی ثبات وضعیت و ایمنی هیجانی.
وقتی سیستم حس عمقی درست کار میکند کودک میداند که چقدر باید خم شود تا بتواند یک شی را از روی زمین بردارد یا چقدر باید روی خمیردندان فشار بیاورد تا خمیر به اندازه روی مسواک قرار گیرد.
بدکاری این سیستم باعث مختل شدن حرکات بدن و درنتیجه ناشیگری در حرکات میشود.
مثلا، بیش از حد فشار آوردن یا ضربه زدن شدید به معنای مختل شدن هماهنگی حرکتی است.
در فقدان آگاهی بدنی (فاقد آگاهی بودند و نقص آگاهی)، فرد هر فعالیت بدنی که میخواهد انجام دهد (مثل بلند شدن از روی صندلی) اول به اندام های خود یا به مکانی که میخواهد آن فعالیت را انجام دهد، نگاه میکند و در انجام آن حرکت دچار تردید و دودلی شدید میشود، در نتیجه این کودکان دچار خامحرکتی هستند.
به این معنا که هر حرکت جدید یا فعالیت جدید یا موقعیت جدید، این کودکان را در یک وضعیت ناآمادگی قرار میدهد و به همین دلیل این کودکان دچار نا ایمنی هیجانی (هیجان، ترس و دلهره) میشود.
نارسایی پردازش حسی که هسته اساسی اختلال در یکپارچگی حسی است عبارت است از وجود اشکالی در سیستم عصبی که استفاده از اطلاعات حسی و یکپارچه کردن اطلاعات حسی را دچار اختلال میکند.
این اختلال ممکن است زمانی تشخیص داده شود که مشکلات عصب شناختی یا روانشناختی آشکاری وجود ندارد.
این اختلال نتیجه سازماننیافتگی عصبشناختی است که بر پردازش سیستم عصبی به شیوههای مختلف تاثیر می گذارد.
سازماننیافتگی عصبشناختی یعنی مغز پیامها را دریافت نمیکند، یا پیام هایی که دریافت میکند بیثبات هستند یا اطلاعات حسی باثبات هستند اما به شکل مناسبی با سایر اطلاعات حسی حاصل از سیستمهای حسی مرتبط، یکپارچه نمیشوند.
علائم کلی اختلال پردازش حسی
- حساسیت زیاد به لمس، حرکت، نور یا صدا
- حساسیت کم به لمس، حرکت، نور یا صدا
- حواس پرتی
- مشکلات اجتماعی و عاطفی
- سطح فعالیتی که به طور غیر معمول زیاد یا کم است.
- خام حرکتی (دست و پا چلفتی بودن) یا بی دقتی آشکار. میزان فعالیت کودک غیرعادی و عمل او ناموزون و بیدقت است و به همین خاطر به این کودکان خام حرکت گویند. آنان مرتب زمین میخورند، به دیوار برخورد میکنند، پاهایشان پشت در گیر میکند. این کودکان از لحاظ فعالیت به دو دسته تقسیم میشوند: کم حرکت( گوشه گیر) و زیاد حرکت( بیش فعال).
- تکانشی بودن( یعنی بدون تفکر و تامل عمل میکنند)، فقدان خود کنترلی
- مشکل داشتن در انتقال از یک موقعیت به موقعیت دیگر( انتقال توجه)
- ناتوانی در آرام کردن خود
- خودپندارهای ( تصویر ذهنی) جسمی پایین
- تاخیر در گفتار، زبان یا مهارتهای حرکتی
- تاخیر در پیشرفت تحصیلی
مطالعات نشان میدهد که در حدود ۵ تا ۱۳ درصد از جمعیت دچار اختلال پردازش حسی هستند.