پیشگیری از بیماریها و چهار سطح مهم آن
تغییر الگوی مرگ و میر و ابتلای بیماریها، نشان دهنده این مسئله است که اغلب بیماریها قابل پیشگیری میباشند.
سایر شواهد از اختلاف جغرافیایی و اثر مهاجرت بر روی بیماریها به دست آمدهاند به طوریکه مهاجران کمکم الگوی بیماری جامعه میزبان را به جای جامعه ای که از آن مهاجرت نمودهاند میگیرند.
به عنوان مثال در فرزندان ژاپنی که در هاوایی متولد شدهاند میزان سرطان معده در مقایسه با میزان این سرطان در ژاپن کمتر است.
این مسئله که یک نسل طول میکشد تا میزان سرطان معده کاهش یابد، نشان دهنده اهمیت مواجه در ابتدای زندگی مانند رژیم غذایی دوران کودکی است.
افراد موثر در مقولهی پیشگیری
اپیدمیولوژی با شناسایی علل قابل تغییر بیماریها، میتواند نقش مرکزی و اصلی را در پیشگیری ایفا نماید.
اپیدمیولوژی در پیشگیری از بیماریهای قلبی، شغلی، مسمومیتهای غذایی و حوادث رانندگی موفق بوده است.
به جز اپیدمیولوژیستها، متخصصین رشتههای دیگر نیز برای پیشگیری لازم هستند.
از جمله مهندسین بهسازی، متخصصین کنترل آلودگی، شیمیدانهای محیطی، پرستاران، کارشناسان بهداشت عمومی، روانپزشکان و اقتصاددانهای بهداشت.
از آنجایی که پزشکی مدرن در درمان بیماریها دارای محدودیت بوده و از طرف دیگر هزینههای پزشکی بسیار بالاست، لذا نیاز به پیشگیری در تمام کشورها احساس میگردد.
سطوح پیشگیری
چهار سطح پیشگیری عبارتند از:
- پیشگیری ابتدایی
- پیشگیری اولیه
- پیشگیری ثانویه
- پیشگیری نوع سوم
تمام سطوح پیشگیری مهم و مکمل یکدیگر هستند.
سطوح پیشگیری ابتدایی و اولیه در سلامت و رفاه جامعه نقش مهمتری را ایفا مینمایند.
پیشگیری ابتدایی
هدف از پیشگیری ابتدایی جلوگیری از ایجاد و تثبیت عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی زندگی میباشد که نقش آنها در بالا بردن خطر بیماری ثابت شده است.
مرگ و میر ناشی از بیماریهای عفونی در بسیاری از کشورهای پیشرفته رو به کاهش بوده و امید به زندگی در حال افزایش است.
نتیجه این تغییرات، افزایش مرگ و میر به علت بیماریهای غیر واگیر به خصوص تروماهای غیر عمدی، سرطان و بیماریهای عروق کرونر قلب میباشند.
پیشگیری اولیه
هدف از پیشگیری اولیه، محدود نمودن بروز بیماری به وسیله کنترل علل و عوامل خطر میباشد.
به عبارت دیگر پیشگیری اولیه شامل اقداماتی میباشد که قبل از شروع بیماری انجام میگیرد و امکان بروز بعدی بیماری را از بین میبرد.
پیشگیری اولیه شامل دو خط مشی اصلی است:
- پیشگیری اولیه یا برای کل جمعیت به منظور کاهش متوسط خطر (خط مشی جمعیتی) کار میکند.
- یا روی اشخاصی که در معرض خطر بالایی برای بیماری خاصی هستند (خط مشی افراد در معرض خطر بالا) مطالعه مینماید.
مزیت مهم استراتژی جمعیتی این است که نیازی به شناسایی افراد با خطر بالا ندارد.
عیب آن این است که برای هر شخصی حکمی دارد.
به عنوان مثال اغلب افراد در تمام عمر خود از کمربند ایمنی در هنگام رانندگی استفاده مینمایند، بدون اینکه تصادفی برایشان اتفاق افتد.
استفاده همگانی از کمربند ایمنی برای جامعه بسیار سودمند است ولی به جز افرادی که دچار حادثه رانندگی میشوند، برای اغلب افراد فایده آشکاری ندارد.
به این پدیده پیشگیری مغایر گویند.
مزیت خط مشی افراد در معرض خطر بالا این است که فقط برای افراد در معرض خطر انجام میگیرد.
مثلا برنامههای ترک سیگار که فقط برای سیگاریها صورت میگیرد.
عیب اصلی این روش در این است که برای شناسایی گروههای در معرض خطر بالا احتیاج به غربالگری دارد که معمولا نگران و مشکل است.
مهمترین اقدام در پیشگیری اولیه، آموزش شخصی و همگانی میباشد.
پیشگیری ثانویه
هدف از پیشگیری ثانویه کاهش عوارض شدیدتر بیماری از راه تشخیص به موقع و درمان است.
به عبارت دیگر پیشگیری ثانویه، اقداماتی است که پیشرفت بیماری را در مراحل ناپیدای آن متوقف و از ایجاد عوارض بیماری جلوگیری مینماید.
پیشگیری ثانویه ممکن است راههایی باشد که موجب تشخیص اولیه و به موقع بیماری و مداخله موثر برای بهبود وضعیت سلامتی در سطح فردی و اجتماعی می گردد.
پیشگیری ثانویه در فاصله زمانی بین آغاز بیماری و زمان لازم برای تشخیص آن انجام میگردد.
پیشگیری ثانویه باعث کاهش شیوع بیماریها میشود.
برای موفقیت در پیشگیری ثانویه، دو اصل اساسی وجود دارد:
- وجود روشهای بیخطر و مناسب برای تشخیص بیماری
- وجود روش درمانی موثر
سرطان سرویکس مثال مهمی از اهمیت پیشگیری ثانویه میباشد.
در این سرطان رابطهای بین کاهش مرگ ناشی از این نوع سرطان و مطالعات غربالگری وجود دارد.
مثال دیگر پیشگیری ثانویه غربالگری بیماری فنیل کتونوری (PKU) در نوزادان است.
اگر نوزادان مبتلا به فنیل کتونوری (PKU) در هنگام تولد تشخیص داده شوند می توان با استفاده از رژیم غذایی مخصوص از عوارض این بیماری جلوگیری نمود.
برنامه غربالگری در پیشگیری ثانویه، هزینه – تاثیر خوبی دارند.
پیشگیری نوع سوم
هدف پیشگیری سطح سوم کاهش پیشرفته عوارض بیماریهاست.
این نوع پیشگیری یکی از جنبههای مهم درمان و بازتوانی میباشد.
پیشگیری نوع سوم مفهوم پیشگیری را تا حد بازتوانی توجیه مینماید.
پیشگیری نوع سوم شامل اقداماتی میباشد که موجب کاهش ناتوانیها و به حداقل رساندن عوارض ناشی از بیماریها میگردد و موجب ارتقای قدرت تطابق بیمار با وضعیت علاج ناپذیر میشود.
افتراق پیشگیری نوع سوم از درمان مشکل است زیرا یکی از اهداف اصلی درمان بیماریهای مزمن پیشگیری از عود آنها میباشد.
بازتوانی در بیماریهایی مثل فلج اطفال، فلج مغزی، سکته مغزی، تروماها از موارد پیشگیری نوع سوم هستند.
سلام ووقت بخیر. بی زحمت منبع این مقاله را ذکر میفرمایین. باتشکر.
سلام علیکم
سپاس گزارم از توضیح کامل سلیس ودقیق جنابعالی