علل بروز سکته مغزی و آثار و عوارض آن

سکته مغزی یا Cerebral Vasccular Accident (CVA) بعلت وقفه در خونرسانی مغز ایجاد می شود.این وقفه در اثر پارگی یا انسداد سرخرگی که مسئول رساندن خون به مغز است به وجود می آید.
به علت اختلال در اکسیژن رسانی و تغذیه سلول های مغزی کارکرد آنها موقتا متوقف شده یا اینکه این سلول ها می میرند.
پیدایش سلول های مرده در آن منطقه باعث نکروز شده که آن را تحت عنوان cerebral infarct می نامند. با این حال هنوز سلول های بسیاری در این ناحیه باقی می مانند که در صورت رسیدگی صحیح و به موقع به بیمار می توان بسیاری از حرکات از دست رفته را بدست آورد.
برخی از عوامل ایجاد stroke عبارتند از : cerebral infarects، فشار خون بالا،کلسترول بالا،مصرف مشروبات الکلی و دخانیات، خونریزی مغزی، نقص عروقی، تومور مغزی، ضربه و …
در حقیقت همه سکته های مغزی در اثر دو فرایند ایجاد می شوند:
1- ترمبوزیسم 2- آمبولیسم
هر کدام از نیمکره های مغز مسئول کنترل فعالیتهای سمت مقابل خود در بدن است.
از این رو هر آسیبی در یک طرف مغز، منتهی به بروز ناتوانی در سمت مقابل آن در بدن می شود.
بنابراین stroke نیمه چپ مغز تاثیراتش در سمت راست بدن است و بالعکس.
مشکلاتی که در اثر بروز stroke فرد بیمار آنها را تجربه می کند عبارتند از:
اولین چیزی که شخص در اثر سکته مغزی از دست میدهد تونوس عضلانی نرمال در یک سمت بدن است.
تغییرات تون عضلانی ممکن است به صورت افزایش (اسپاستی سیتی یا هیپرتونی) و کاهش (فلاسیدتی یا هیپوتونی) باشد.
تغییر تون عضلانی به هر شکل باعث اختلال در انجام حرکات طبیعی و محدود شدن توانایی شخص در انجام کارهای روزمره می شود.
جنانچه اقدامات درمانی موثر صورت نپذیرد مشکلات ثانویهای مانند زخم های بستر، عفونت ریه و یبوست به وجود می آید و در برخی موارد لخته های خون ایجاد شده در پا ممکن است به سمت ریه حرکت کرده و موجب آمبولی ریه گردد.
اختلال در بلع ممکن است به علت ضعف عضلات صورت، ماضغه و زبان ایجاد شود و معمولاً فرد به دنبال این اختلال دچار گرسنگی های مفرط می شود.
آسیب به مغز نه تنها باعث ناتوانایی های فیزیکی شده بلکه حتی میتواند موجب اختلالات درکی و از دست دادن تشخیص حسی نیز گردد.
بیمار ممکن است در درک اندامها و وضعیت قرار گیری آنها در فضا دچار مشکل شود.
همچنین ممکن است در حواس لامسه، بینایی، شنوایی، بویایی و تعادل و گفتار اختلال به وجود آید.
بعد از وقوع سکته مغزی فرد احتمالاً دچار افسردگی، اضطراب و خلق و خوی متغیر و نامنظم خواهد شد که البته این میتواند یک واکنش طبیعی به تغییراتی که در او بوجود آمده باشد.
اختلال در حافظه، تمرکز و درک مفاهیم خاصی (مثل داخل و خارج )ممکن است بوجود آید.
بدنبال سکته مغزی تغییرات بسیاری در زندگی و رابطه فرد با افراد دیگر به وجود میآید که این مسئله میتواند منجر به منزوی شدن شخص در خانواده و جامعه گردد.
بعد از وقوع stroke معمولاً فرد یک دوره شوک مغزی را طی میکند که طول این دوره میتواند از چند روز تا چند هفته متغیر باشد.
در این مرحله عضلات هیپوتون هستند و حرکت در سمت مبتلا (شامل حرکات صورت، زبان، تنه و اندام ها) اگر غیر ممکن نباشد، بسیار مشکل خواهد بود.
معمولاً ۲ تا ۶ هفته بعد از وقوع stroke و به دنبال فاز شوک مغزی مرحله بهبودی شروع می شود. بهبودی به سه صورت ممکن است پیش آید:
در بعضی افراد، فلاسیدیتی ممکن است برای مدت طولانی وجود داشته باشد. اندام های این افراد در سمت مبتلا معمولا شل و سنگین بوده و به علت ضعف و تون پایین عضلات قادر به نگه داشتن و حرکت اندام مبتلا نیستند.
در عده کمی از افراد نیز فلاسیدیتی به همراه درجاتی از اسپاستی سیتی برای همیشه باقی میماند.
در نوع فلاسید حس و حرکت هر دو باهم مختل هستند.
در برخی افراد بعد از فاز شوک یا فاز اولیه اندامها حرکت خود را دوباره به دست می آورند.
بازگشت حرکات در این بیماران از سطح دیستال به پروگزیمال و از اندام فوقانی به اندام تحتانی است؛ یعنی حرکات دست زودتر از حرکات شانه و حرکات پا زودتر از لگن بازگشت پیدا می کنند.
البته این بدین معنی نیست که این افراد کاملاً بهبود پیدا می کنند؛ بلکه در آنها نیز معمولا تواناییهای خفیفی باقی می ماند.
رایج ترین حالتی که به دنبال سکته مغزی پیش می آید سیر تدریجی به سوی افزایش تون و اسپاستی سیتی است.
در این حالت بازگشت حرکات از پروگزیمال به دیستال است؛ یعنی حرکات شانه و لگن قبل از حرکات دست و پا بازگشت پیدا می کنند و همچنین حرکات اندام تحتانی زودتر از اندام فوقانی شروع می شود.
به دنبال افزایش تون اسپاستی سیتی در عضلات به ویژه عضلات قوی تر اصطلاحا به «عضلات ضد جاذبه» معروفند، به وجود می آید.
***تون عضلانی در افراد مختلف متفاوت و به سه شکل وجود دارد:
در تعداد کمی از مبتلایان به همی پلژی به ویژه کسانی که به دنبال ضربه مغزی دچار آن شده اند اختلال در سیستم مخچه ای به وجود می آید.
حرکات در این افراد زیاد و فاقد کنترل است.
فرد در حفظ وضعیت اندام و انجام حرکات دچار مشکل بوده و تلاشهایش برای حل این مشکلات منجر به بروز لرزش و دیسمتری می شود.
مثلاً اگر شخصی دارای اسپاستی سیتی فلکسوری در اندام فوقانی است(بازو به داخل برگشته، آرنج خم، دست به حالت مشت و انگشتان حالت افتاده دارند)، الگوی ضد اسپاسم به این صورت خواهد بود که بازو را به داخل چرخانده، آرنج و مچ را به حالت راست درآورده،کف دست را بالا آورده،شست و انگشتان را باز می کند.
به این مطلب توجه داشته باشید که بیمار می بایست از اولین روز در الگوی ضد اسپاسم قرار گرفته و هر تمرینی نیز در جهت حفظ این الگو باشد. به خصوص باید به صحیح بودن وضعیت شانه و لگن(hip) توجه داشت؛ به این ترتیب که شانه را به جلو آورده و بازو به خارج چرخانده شود، لگن را جلو آورده و ران به داخل بچرخد، زانو و مچ پا اندکی خم شوند و تنه راست نگه داشته شود.